شرکت بتن سازه که سیاوش مدیرعامل آن است، در مناقصهی پروژهی تونل بزرگراه برنده شده است و او درصدد انجام مراحل اولیه اجرای کار است. زمانی که سیاوش سرگرم گفت وگو با مهندس ناظر است، زلیخا (نامزدش) در منزل منتظر اوست.سیاوش چنان غرق در کار است که قرارش با زلیخا را فراموش میکند و زلیخا هم با او قهر میکند. پدر و مادر سیاوش، (آقا و خانم کاشانکی) همانند خود سیاوش از برندهشدن او در این مناقصه خوشحالاند.از طرفی ...
نظرات
نظری برای این پست ثبت نشده است