امیر انوری به عنوان سرباز معلم راهی منطقه ای به نام نورآباد می شود که مرکب از دو آبادی نور و آباد است. در شب اول اقامت خود در مدرسه آبادی نور، دو نفر ناآشنا به او حمله می کنند و از او می خواهند هرچه زودتر این روستا را ترک کند، ولی آقای انوری در مقابل آنها ضعف نشان نمی دهد و ماجرا را با یکی از اهالی منطقه مطرح می کند. وی نیز علت استقبال نکردن اهالی از معلم را دشمنی میان دو آبادی بر سر ملک باغ اناری می داند؛ باغ بزرگی که متعلق به هر دو آبادی است ...
نظرات
نظری برای این پست ثبت نشده است