قاضی شهر در حال اجرای مراسم عقد کلانتر شهر بیل کین و امی است، اما خبر میرسد که فرانک میلرِ قاتل آزاد شده است و قصد دارد به شهر بیاید.فرانک میلرِ قاتل از زندان آزاد شده است؛ درست در روز ازدواج کلانتر شهر، بیل کین و امی، نامزدش. مردم شهر نگراناند و به کلانتر پیشنهاد میکنند تا هرچه زودتر با همسرش از شهر دور شود. کالسکه آماده است. کلانتر و همسرش دور میشوند. اما بیل، در راه نظرش عوض میشود و تصمیم میگیرد به شهر برگردد و با هفتتیرکشها مبارزه کند. معاون کلانتر از بیرون رفتن کلانتر متعجب است. او دلش نمیخواهد به کلانتر کمک کند. اما وقتی متوجه برگشتن کلانتر میشود، زیاد هم راضی به نظر نمیرسد ...
نظرات
نظری برای این پست ثبت نشده است